گفتگو با رادیو زمانه: به هانیبال الخاص بی‌مهری شده است

اردوان روزبه: هانیبال الخاص، شاعر و نویسنده‌ی ایرانی، بی شک یکی از نقاشان مطرح معاصر به‌حساب می‌آید. او در سال ۱۳۰۹ از پدر و مادری آشوری، در کرمانشاه به دنیا آمد.الخاص یک معلم است. وی ۳۵ سال به تدریس مشغول بود، از جمله پنج سال در هنرستان پسران، شش سال در دانشکده‌ی مانتیسلوی ایالت ایلینوی آمریکا با سمت مدیرگروه و دانش‌یار، ۱۷ سال در دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران و هفت سال در دانشگاه هنر آزاد اسلامی تدریس کرده است.او همچنین از سال ۵۳ به مدت چهار سال در روزنامه کیهان نقد هنری نوشته است.
وی که آغازگر طراحی فیگوراتیو در نقاشی نوگرا است، تا کنون بیش از ۱۰۰ نمایشگاه اختصاصی و بیش از ۲۰۰ نمایشگاه گروهی در ایران، اروپا، کانادا، آمریکا و استرالیا برگزار کرده است.
او تا کنون برای ده‌ها کتاب، روی جلد کشیده و شعر مصور آماده کرده، خود او نیز چهار کتاب در آموزش‌های هنری تالیف کرده‌ است.علاوه بر این، به زبان آشوری، هزاران بیت، دوبیتی، هایکو، قصیده، منظومه و غزل سروده و ۱۵۰ غزل حافظ را به زبان آشوری، با حفظ وزن و قافیه و معنا و طنز ترجمه کرده ‌است.
هانیبال از نیما یوشیج، ایرج میرزا، میرزاده عشقی و پروین اعتصامی نیز آثاری را به آشوری برگردانده ‌است و دو سال هم مدیر گالری «گیل‌گمش» از نخستین گالری‌های معاصر ایران بود.
هانیبال در نمایشگاه‌هایش با طنز و ابتکارهای مختلف مانند: برقراری هپنینگ‌ها، انتخاب محیط انبار برای نمایشگاه، حواله کردن بیل، نقاشی‌های پر از هزلیات عبید زاکانی و مولوی، کوشیده تا سلیقه‌ی نمایشگاه‌دارهای مقرراتی را به هم بزند.
الخاص تاکنون به جز هزاران تابلوی کوچک و بزرگ، ۳۰۰ متر مربع نقاشی دیواری و نیز سه پرده‌ی ۱۵ قطعه‌ای و چهار پرده‌ی هشت قطعه‌ای آفریده ‌است. یکی از مهم‌ترین آثار هانیبال تابلوی ۱۵ قطعه‌ای «آفرینش» است. سال ۱۳۸۱ برای وی در موزه‌ی آزادی، ۵۰ سال نقاشی‌اش را البته با سه سال تاخیر جشن گرفتند.
این بخش را با کمک ویکی‌پدیا آماده کرده بودم. اما چرا در مورد هانیبال الخاص صحبت کردم؟ احمد زاهدی لنگرودی، فیلم‌ساز و روزنامه‌نگاری است که به تازگی مشغول ساخت مستندی از زندگی این هنرمند شده است. او در‌باره‌ی هانیبال چنین می‌گوید:
هانیبال الخاص، یکی از نقاشان مدرن بسیار خوب و بزرگ معاصر ما است. حدود ۳۵ سال تعلیم نقاشی داده است. یعنی از هنرستان پسران تا دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران و همین‌طور در دانشگاه هنر و دانشگاه آزاد اسلامی تدریس نقاشی کرده است.
بیشتر کارهای نقاشی ایشان هم گرایش به سمت ادبیات و پرتره دارد. ایشان یک تابلوی خیلی معروف دارد که تاریخ قوم آشور را به تصویر کشیده است. ایشان آشوری و متولد کرمانشاه در ایران است.
چه انگیزه‌ای باعث شد به ساختن یک فیلم مستند در مورد زندگی هانیبال الخاص بپردازید؟
البته من با دوستم به طور مشترک تهیه‌کننده‌ی فیلم هستیم. انگیزه‌ی اصلی ما این بود که، در سرزمینی زندگی می‌کنیم که تاریخ مبهم و گنگی دارد و به آن معنا حافظه‌ی بصری ندارد. از نظر ما به نوعی بحران فرهنگی به وجود آمده و عدم ارتباط بین نسل‌های مختلف وجود دارد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم با نمایش زندگی و افکار هنرمندی با کارکرد خیلی بیشتر از انسان‌های دیگر امروز، او را به نسل جوان ـ‌ که خود ما هم جزو آن هستیم ‌ـ بشناسانیم. و آ‌ن‌ها ببینند چه هنرمندانی در کشور ما هستند و چقدر تلاش شده است. شاید با این کار بعد از این هجمه‌ی عظیمی که در ۳۰ سال گذشته به فرهنگ و هنر ایران شده بود، چیزهایی هم باقی بماند.
پس جزو کسانی هستید که دارید راجع به یک نقاش و یک هنرمند ایرانی، قبل از مرگش فیلم می‌سازید‌... مطمئناً قبل از مرگ ایشان است. حتی سعی می‌کنیم بزرگداشتی هم برای ایشان بگذاریم. اشخاص دیگری هم در ذهنمان است که بعدها سراغشان می‌رویم، خوشبختانه هنوز زنده هستند، مثل خیلی چیزهای دیگری که هنوز زنده است. تاکید ما در این فیلم روی این است که این انسان‌ها هنوز زنده هستند، بر‌ خلاف آن چیزی که از طرف حکومت یا قدرت تبلیغ می‌شود که از بین رفته‌اند، باید این‌ها را دوباره برای جوان‌ها نشان داد.
وقتی می‌گوییم، چیزی هجوم آورده به چه معنا است‌؟
کاملاً به شیوه‌ی علنی و فیزیکی این هجوم به‌وجود آمده است. با قتل روشنفکران و شاعران به صورت زنجیره‌ای و مواردی از این دست، یعنی چیزی نیست که مبهم باشد. خود حکومت هم به آن اذعان دارد.همین‌طور با استفاده از بی‌شرمانه‌ترین اشکال سانسور در هنر و ادبیات. از طرفی نرم‌افزاری هم این حمله به تاریخ و هویت ایران، وجود دارد. هنوز امکان ارایه‌ی یک تابلوی نقاشی در یک گالری، بدون رد شدن از هفت‌خوان‌های سانسور وجود ندارد، حتی امکان این‌که کتاب صادق هدایت چاپ شود، وجود ندارد. این‌ها همه باعث شده که یک نسل در ایران خودش را گم کند‌، در کشوری که هزاران سال تاریخ تمدن دارد، این‌ها در حال زوال است و می‌بینیم که اشکال خیلی بی‌هویت و بی‌ریشه‌ای از ادبیات موازی یا آدم‌های موازی و جوایزی کذایی حکومتی هم وجود دارد. سعی ما در این فیلم این بود که آدم‌هایی را که مطرح نمی‌شوند و دارد یادمان می‌رود چقدر برای ما زحمت کشیده‌اند، مثل محمد‌علی عمویی، محمود دولت‌آبادی، چه در عرصه‌ی سیاست، چه در عرصه‌ی ادبیات، بیاوریم و نظراتشان را راجع به هنر و نقاشی در این ۳۰ ساله که نسل جوان، گذشته و هنر معاصر و مدرن خود را نمی‌شناسد، بپرسیم و احیا کنیم. در حقیقت چیزی که امروز چاپ می‌شود، تمام ادبیات نیست. ما ادبیات مدرن داریم که با صادق هدایت و نیما شروع می‌شود. نقاشی مدرن داریم که با هانیبال الخاص شروع می‌شود. لازم است دوباره به این‌ها توجه شود و بازخوانی جدیدی ارائه بشود. به عنوان مثال، از وقتی آقای هانیبال به ایران آمده در یک زیرزمین زندگی می‌کند و در ایران بیمه ندارد، این برای ما به عنوان جامعه‌ای که یک نقاش صاحب سبک در سطح جهانی دارد، فاجعه است. نقاشی که کارش نیازمند به نور و رنگ است، مجبور می‌شود در کشور خودش در یک زیرزمین زندگی کند.
شما یک روزنامه‌نگار هستید. چه شد که مصمم شدید به سمت فیلم‌سازی مستند بروید؟
در اصل من فیلم‌ساز هستم. سینما خوانده‌ام و کارم سینما است. منتها از آن‌جایی که سینما به‌شدت محدود شده بود، روزنامه‌نگاری می‌کردم. روزنامه‌نگاری هم به شدت محدود شده، این است که دوباره فیلم می‌سازیم، منتها به شیوه‌ی خودمان. یعنی فیلم‌های مستقل راجع به سوژه‌هایی که خودمان دوست داریم و برای مجوزها هم هیچ اعتبار و ارزشی قایل نیستیم.
با توجه به این‌که فیلم مستند شما، بدون مجوز در ایران ساخته می‌شود، فکر نمی‌کنید مشکلاتی پیش رو خواهید داشت؟
اصلاً از نظر ما اهمیتی ندارد. مشکل ظاهراً برای آقایان پیش خواهد آمد که امیدوارم پیش بیاید. ما مشکلی نداریم.

هانیبال الخاص مدتی است که بیمار است و از خدمات بیمه‌ی درمانی آمریکا استفاده می‌کند و برای ادامه‌ی درمان در همین کشور اقامت دارد. الخاص در باره‌ی آخرین آثارش می‌گوید: مدتی است از بیماری رنج می‌برم. با این حال در کارهایم، انتقام خودم را از طراحی نمی‌گیرم. روی بوم گریه نمی‌کنم. شادی خودم و امیدام را نشان می‌دهم. آن‌ها که مرا می‌شناسند، می‌دانند که من کارم را می‌کنم.
روزنامه‌ی اعتماد ملی درباره‌ی موضوع بیماری این هنرمند ایرانی نوشت: در امریکا برای او بیمه‌ی پزشکی درنظر گرفته شده است. با این ‌حال در ایران هیچ نوع خدمات بیمه‌ای برایش وجود ندارد. او با این‌که سال‌ها در دانشگاه‌ها و هنرستان‌های تهران تدریس کرده، اکنون در ایران، نه بیمه‌ی بازنشستگی دارد و نه بیمه‌ی خدمات درمانی.
به نقل از سایت مردمک: هانیبال قصد دارد حدود پنج ماه آینده را در ایران سپری کند، سپس به آمریکا برگردد. با این حال، موضوع اقامت کوتاه وی در ایران، به وضعیت جسمی‌اش بستگی دارد. به هر حال خوب است که این فیلم پیش از مرگ یک هنرمند و برخلاف سنت‌های مرسوم جامعه‌ی ایرانی، تهیه می‌شود.
الخاص در جایی می‌گوید: اگر من در اروپا ۶۰ سال یک نانوای موفق بودم، احتمالاً برای بزرگداشت من، دکانی با تنوری زیبا هدیه می‌دادند.
و در جای دیگر می‌گوید:‌ بیایید، لااقل، در ارومیه، دور ساختمان‌های خرابتان، یا زمین‌های متروک، چهار دیواری بکشید و تابلوهای مرا آن‌جا بگذارید. من تابلوهای زیادی دارم که به آن‌جا هدیه کنم.